سیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهامسیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

قاصدک دوست داشتنی من رهام

موتور سواری - جشن عروسی

  قاصدک نازم باز اومدم دیروز پدر طبق معمول قرار بود بیاد دنبالم . تو ایستگاه مترو با نگاه دنبال ماشینمون می گشتم و خیال می کردم پدر هنوز نیومده که دیدم یکی داره برام دست تکون می ده ، پدر با موتورش اومده بود                                                               از دیدنش سوار بر موتور هاج و واج مونده بودم ا...
30 شهريور 1390

عکسهای سفر

قاصدک مامان ،‌ بهانه شادی ها و امید آینده مامان سلام بهت قول داده بودم عکس قاصدکی رو که تو سفر به یادت بوسیدیمش بذارم تو وبلاگت         اینم از اون قاصدک قشنگ   ( می دونی چرا اسمتو قاصدک گذاشتم ؟؟!! آخه قاصدکها پیام آور خوشبختی اند ! مامان همیشه عاشق قاصدکها بوده ، عاشق تو هم هست پس چه اسمی بهتر از قاصدک می تونست برات انتخاب کنه !!!!                            (مطمئنم با تو خوشبختی ما به توان بینهایت میرسه ) !&n...
29 شهريور 1390

مامان مهمون داره

امروز تو خونمون مهمونیه ، عمه رقیه و خانوادش قراره بیان خونمون به اضافه مادر بزرگ و آقا بزرگ و عمه مهناز .  مامان سعی کرده براشون غذاهای خوشمزه درست کنه       و دلش می خواد به مهمونها خوش بگذره . عمه رقیه بزرگترین فرزند خانواده پدره که تو بم زندگی می کنه ، ‌بم یه جای خیلی دوره که تو دل کویر قرار داره ، یه جای خشک" یعنی جایی که خورشیدش خیلی داغه و آب کمی داره " من هنوز اونجا نرفتم  آخه الان فصل مناسبی نیست ؛ بهتره زمستون بریم اونجا تا هواش کمی خنک شده باشه . عمه رقیه هم هفته گذشته همسفر ما بود ؛ و مامان از این بابت خیلی خوشحاله ، آخه کنار عمه خیلی بهش خوش گذشت ! این ...
22 شهريور 1390

بدون عنوان

سلام قاصدکم -  مامان یه دنیا دلش برات تنگه ! چند روزی هست که از سفر برگشتیم ولی خیلی سرم شلوغه و فرصت نمی کنم به وبلاگت سر بزنم . ولی تو دفترچه خاطرات سفرم همش حس با تو بودن جاریه گلم . سفر خوبی بود . پر از خنده و خاطرات بامزه . اما نمی دونم کی می تونم دربارش تو وبلاگت بنویسم .  فعلا همینقدر بگم که منو پدر تو آرامگاه حیقوق نبی در شهر تویسرکان همدان ؛ یه قاصدک  پیدا کردیم و به یاد تو هردومون بوسیدمش و فوتش کردیم تا بره مامان باباهای دیگه رو هم یاد قاصدکشون بندازه . ازش عکس هم گرفتیم که بعدا می بینی . ( عکس بالا یه قاصدک دوست داشتنی دیگه است ).   ...
21 شهريور 1390

فردا عیده

آرزوی دوست داشتنی مامان  فردا ماه رمضون ، ماه خوب خدا تموم می شه و روز عیده ! عیدت مبارک قاصدکم ! عید به روزهایی می گن که همه خیلی خوشحال  و مهربون هستند  ، آدمها به دیدن هم دیگه می رند ، به کسانی که فقیرند   " یعنی چیزهای زیادی تو دنیا از نظر مادی ندارند کمک می کنند "  خوراکی های خوشمزه می خورند و .... فردا روز پایانی ماه مهمانی خدای مهربونه که بهش می گن عید ، عید فطر . ما قراره بریم برای شکر گزاری از خدای مهربون با کلی آدمهای دیگه یه نماز قشنگ بخونیم ، اسم این نماز ،  نماز عید فطره .      جونم برات بگه : نماز عید فطر دو رکعته ، د...
8 شهريور 1390

یهانه هایی برای شاد بودن

هستی مامان ! دیروز بهت گفتم فردا که بشه حتما خوشحال خواهم بود ، امروز مامان هزار بهانه قشنگ برای خوشحال بودن داره ! اول اینکه پدر می خواد مامانو ببره سفر . همه می دونن مامان عاشق سفره ،عاشق دیدن سرزمین های جدید ! و پدر مهربون تو دلش می خواد مامانو خوشحال کنه در ضمن پدر خودش هم سفرو خیلی دوست داره  !  می دونی سفر چیه ؟ دنیای ما خیلی بزرگه ! جاهای زیادی داره که نمی شه همشون رو دید یا اینکه در همه جا بود و هرکسی یه جای مخصوص برای زندگی داره که تقریبا ثابته . ینابراین آدمهای دنیای مامان گاهی وقتها لازمه از جایی که خودشون زندگی می کنند به جاهایی که دیگران هستند بروند - که...
6 شهريور 1390

مامان به کمک احتیاج داره

قاصدکم  نمی دونم آرزوی داشتن تو یه آرزوی منطقیه یا احساسی   هر چند وقتی بهت فکر می کنم تمام وجودم پر از شادی می شه و داشتن تو برای من حتما یه اتفاق زیبا خواهد بود      ولی گاهی می ترسم تو از اومدن به این دنیا خوشت نیاد . دلم نمی خواد اینقدر خودخواه باشم که به جای تو تصمیم بگیریم . بیا هر دومون از خدا بخواهیم بهمون کمک کنه .  مامان امروز کمی بد اخلاقه  پس بهتره چیزی برات ننویسه ، چون مامان که تو این دنیا تنها نیست ؛ عده زیادی الان خوشحالند و می خندند                   ...
5 شهريور 1390

شب قدر

عزیز دلم امروز مامان کمی خسته و بی حوصله است ، آخه دیشب خوب نخوابیده ؛ چون که دیشب شب قدر بود و مامان داشت دعا می خوند و با خدا حرف می زد .                         پدر رفت بیرون ، ولی مامان کلی کار داشت که باید حتما انجامشون می داد . علاوه بر این دوست داشت تنها باشه . گل مامان بذار کمی از شب قدر برات بگم : اون شبیه که خدا گفته از هزار ماه بهتره ؛ تو ماه مبارک رمضان ( همون ماهی که خدا از بنده هاش خواسته تا مهمون خودش باشند) سه شب وجود داره که یکی از اونها شب قدره ، قرآن خدا تو این شب به پیامبر عزیزمون نازل شده . ...
2 شهريور 1390
1